
جان مادر کجاستی...♥...
۲۴ اردیبهشت ۰۰
#جان-مادر-کجاستی
#رمضان-خونین-کابل
#شیعیان-هزاره
تقدیم به دختران دانش آموز کابل
که در پی حمله تروریستی جنایتکاران آسمانی شدند
آسمانِ شهر کابل غم گرفت
خانه هایش جملگی ماتم گرفت
پیش مکتب شد صدایِ انفجار
دل پریشان گشت و مردم بی قرار
هر که بشندیش صدای انفجار
سوی مکتب شد روان بی اختیار
مادری در جستجویِ دخترش
غرق خون می دید کیف و دفترش
آسمان در پیش چشمش تار گشت
غصه هایش ناگهان بسیار گشت
آنچه را می دید او باور نداشت
جز خدا آنجا کسی یاور نداشت
پیش مکتب دختران روزه دار
مثل گل پر پر ببیند بی شمار
آنکه در خون غوطه ور افتاده بود
کودکی از خانه یِ همساده بود
آن طرفتر دست و پا می زد هنوز
کودکی در خون صدا می زد هنوز
خواهرم با زهره یکجا بود نیست
همکلاسیش همینجا بود نیست
همکلاسی بی نفس افتاده بود
مادرش هم دور تر ایستاده بود
این یکی مجروح و دیگر شد شهید
سومین دختر چرا شد ناپدید
آرزوهایش همه از یاد رفت
پیش چشمش عالمی بر باد رفت
دسته گل ها هر طرف پر پر شده
آن یکی بی دست و این بی سر شده
دشت برچی ای خدا ماتمسراست
این فقط یک گوشه ای از ماجراست
مادری افطار با خون کرده است
خون ز چشم خویش بیرون کرده است
داغ دختر بر دل مادر نشست
ناگهان دیدم سکوتش را شکست
گفت اینها را مسلمانی کجاست؟
غیرتِ ملی و افغانی کجاست؟
این جماعت قوم افغان نیستند
من یقین دارم که انسان نیستند
تا به کی اینگونه باید زیستن؟
مثل شمعی بر مزاری سوختن
تا به کی کشور چنین ویران شود؟
دیده ها از ظلمشان گریان شود
تا به کی این آب و خاک و مرز و بوم
اینچنین ویران کند این جغد شوم
حاکمان و رهبران بی غیرتند
حاصلِ شرم و حیا و عبرتند
ای خدا ای یاورِ مستضعفان
ای خدایِ مهدیِ صاحب زمان
میهنم را زین ستم آزاد کن
روح فرزندان ما را شاد کن
#رمضان-خونین-کابل
#شیعیان-هزاره
تقدیم به دختران دانش آموز کابل
که در پی حمله تروریستی جنایتکاران آسمانی شدند
آسمانِ شهر کابل غم گرفت
خانه هایش جملگی ماتم گرفت
پیش مکتب شد صدایِ انفجار
دل پریشان گشت و مردم بی قرار
هر که بشندیش صدای انفجار
سوی مکتب شد روان بی اختیار
مادری در جستجویِ دخترش
غرق خون می دید کیف و دفترش
آسمان در پیش چشمش تار گشت
غصه هایش ناگهان بسیار گشت
آنچه را می دید او باور نداشت
جز خدا آنجا کسی یاور نداشت
پیش مکتب دختران روزه دار
مثل گل پر پر ببیند بی شمار
آنکه در خون غوطه ور افتاده بود
کودکی از خانه یِ همساده بود
آن طرفتر دست و پا می زد هنوز
کودکی در خون صدا می زد هنوز
خواهرم با زهره یکجا بود نیست
همکلاسیش همینجا بود نیست
همکلاسی بی نفس افتاده بود
مادرش هم دور تر ایستاده بود
این یکی مجروح و دیگر شد شهید
سومین دختر چرا شد ناپدید
آرزوهایش همه از یاد رفت
پیش چشمش عالمی بر باد رفت
دسته گل ها هر طرف پر پر شده
آن یکی بی دست و این بی سر شده
دشت برچی ای خدا ماتمسراست
این فقط یک گوشه ای از ماجراست
مادری افطار با خون کرده است
خون ز چشم خویش بیرون کرده است
داغ دختر بر دل مادر نشست
ناگهان دیدم سکوتش را شکست
گفت اینها را مسلمانی کجاست؟
غیرتِ ملی و افغانی کجاست؟
این جماعت قوم افغان نیستند
من یقین دارم که انسان نیستند
تا به کی اینگونه باید زیستن؟
مثل شمعی بر مزاری سوختن
تا به کی کشور چنین ویران شود؟
دیده ها از ظلمشان گریان شود
تا به کی این آب و خاک و مرز و بوم
اینچنین ویران کند این جغد شوم
حاکمان و رهبران بی غیرتند
حاصلِ شرم و حیا و عبرتند
ای خدا ای یاورِ مستضعفان
ای خدایِ مهدیِ صاحب زمان
میهنم را زین ستم آزاد کن
روح فرزندان ما را شاد کن
...
طرز تهیه و دستور پخت های مرتبط

نان خانگی با ماست

مرغ ماستی ذغالی

کاسنی اورنج

بیسکویت رژیمی

باقلوا عربی

لوکوم انار بازاری
عکس های مرتبط